
ادامه طوایف سیستان وبلوچستان
دهمرده
طایفه دهمرده یا دهمرده یکی از طوایف بزرگ سیستان ایران میباشد.
بیوگرافی
براساس نوشته جی.پی. تیت، دستهای از اجداد دهمردههای سیستان به عنوان رزمیان وجنگجویان میربولان خان از سند پاکستان و عدهای دیگر این طایفه از منطقه نوشکی و چاه گه به دنبال مراتع و در جستجوی تامین چراگاه برای دام هایشان، وارد سیستان شدند و به ساکنین منطقه دلتای هیرمند یاساکنین کرانه هیرمند ملحق شدند. نورمحمدخان، خان محمد، پیرمحمد و دوستمحمد چهار برادر هستند که از نوههای میربولان خان محسوب میشوند.ضمنا میربولان خان دارای سه فرزند به نامهای خان محمد، درخواست و احمد بوده که خان محمد و خواست، تسنن و احمد شیعه شدهاست.
تیرههای ده مرده [ویرایش]
- کدخدا زبرده، یکی از نوادگان دوست محمد بود که پس یک درگیری طولانی با افاغنه، بوسیله مامورین دولتی افغانستان دستگیر و با جمعی از افراد قبیله اش به ده فرنگ تبعید شدند و پس از آزادی در کابل مستقر و اعقاب وی در آن مکان سکونت کردند.
- تمینی، ایشان در منطقه سیاه بند افغانستان ساکن هستند و کارشان دامداری است.همچنین به ده مردههای نوشکی و چاهگه نیز تمینی گفته میشود.اما در مناطق پاکستان به نام عمرانی مشهور هستند.
- دیانی، ده مردههای خاش، ایرانشهر و سراوان که از نمری آباد سند پاکستان به این منطقه آمدهاند.
وابستگان فامیلی [ویرایش]
تیرههای ده مرده شامل فامیلهای زیر میباشند. حیات زی، زردازی، گرخیل، شاهی زی، سیاخان زی، سیف الدین زی، بولان زی، باران زی، کلگ زی و کلاتی زی
راز (طایفه)
راز، از طایفههای سیستانی استان سیستان و بلوچستان میباشد.
این طایفه، نخست در منطقه دشتک سیستان سکونت داشته اند. حرفه اصلی آنان بلمرانی در حاشیه دریاچه هامون و ماهیگیری بوده است. با توجه به کاهش آب منطقه و افزایش و توسعه زمینهای کشاورزی، آنان به کار کشاورزی روی میآورند. مردم این طایفه اکنون در منطقه زهک، قلعه نو و دشتک زابل زندگی میکنند. و تعدادی نیز از آنان در شهرهای گنبد کاووس، گرگان، سرخس و همچنین افغانستان ساکن هستند.
راشکی(در حال حاضر متنی وجودندارد)
رامرودی
رامرودی، از طایفههای سیستانی استان سیستان و بلوچستان میباشد.
طایفه رامرودی در روستای جزینک، شهرک و روستای عباس رامرودی از توابع برج میرگل زابل سکونت دارند. این طایفه اعتقاد دارد که از افغانستان به سیستان کوچ کردهاند. اکنون مرکز سکونت رامرودیها در منطقه تپه سرخ و بخش شیب آب زابل و جزینک میباشد.
عدهای معتقد هستند که از افغانستان مهاجرت کردهاند درحالیکه این طایفه از اقوام اصیل سیستان هستند و امروزه بسیاری از آنها دراستان گلستان ساکن هستند و به طوایف رمرودی نمردودی و امرودی منشعب شدهاند
راهداری (طایفه)
طایفه راهداری یا رهدار، یکی از طوایف سیستان میباشد.
برخی از بزرگان این طایفه معتقدند که از نظر تباری منتسب به حربن ریاحی هستند و به علت آنکه جدشان، راه را بر حسین بن علی و یارانش در کربلا بستند.به این نام موسوم شدهاند. اما طبق نظریه جی.پی.تیت ریشه عرب بودن این طایفه را ضعیف میداند. یک نظریه دیگر که چندان نامعقول جلوه نمیکند، اینکه طایفه راهدار را بازماندگان جماعتی از راهبانان آزاده معرفی میکند که راه را، برای حرکت کاروانهای عبوری از سرزمین سیستان و جاده ابریشم، امنیت میبخشیدند و با این کار دست راهزنان توسط این گروه از کاروانها قطع میشدهاست. و همچنین جد بزرگ راهدارها به نام حسین خان بخشی، رییس قورخانه ملک بهرام و ملک جلال الدین کیانی بوده و به علت رابطه حکومتی بین ملک جلال الدین و شاه کامران (پادشاه هرات) موظف بوده که جهت حمل و جابجایی نیرو و اسلحه بین سیستان و هرات رفت وآمد داشته باشد. و نیز راههای تجاری را امن سازد.و به نظر میرسد به دلایل بالا به این نام موسوم شدهاند.
سکونت
محل سکونت فعلی این طایفه در ده راهدار، منطقه پشت آب و ده اسماعیل قنبر شهرستان زابل، شهرستان سرخس و استان گلستان میباشد.
بزرگ طایفه
بزرگ طایفه رهدار در اواخر قرن ۱۳هجری شمسی کدخدا علی رهدار نام داشتهاست که در سال ۱۳۳۷ به دیار باقی شتافتهاست.محل استقرار وی ده اسماعیل قنبر بودهاست که قریههای اسماعیل قنبر، ده کرمی، ده جعفر تحت نفوذ وی بودهاست
رئیس (طایفه)(در حال حاضر متنی وجودندارد)
طایفه ریگی،
از طوایف بزرگ سیستان و بلوچستان میباشد.
تاریخچه
بزرگان این طایفه به استناد روایت قبیله ای، ریشه نژادی خود را از اقوام آریایی اصیل می دانند که در ناحیه کرمان کنونی ساکن شده بودند. بعد از حمله ترکان غز این طایفه در ناحیهای به نام ریگستان حدود زاهدان و خاش کنونی مستقر شدند که این منطقه هم اکنون سرحد نامیده میشود. ناحیه سرحد از شمال به کهنوک، پابید و جون آباد، از شرق به تهلاب ریگ ملک و از جنوب به گوهر کوه و از غرب به محل سکونت طایفه شه بخش محصور است. این منطقه محل زندگی طایفه سرحدی نیز میباشد.
تعداد قابل توجهی از طایفه ریگی در سیستان زندگی میکنند که بدون تردید از بلوچهای اصیل سیستانی به حساب میآیند. با توجه به محدوده سیستان بزرگ، که سرحد (ریگستان) قسمتی از آن را تشکیل میداده است حتی ریگیهای منطقه مذکور نیز اصالتا سیستانی به حساب میآیند.
علت مهاجرت به سیستان
استقرار دائمی برخی از ریگیها در سیستان کنونی، زمانی صورت گرفت که دامنه ناامنیهای ناشی از هجوم و حمله افغانیها و نیروهای وابسته به غارتگران داخلی و خارجی به ناحیه سرحد (ریگستان) کشیده شد.
سبز علی جد بزرگ شماری، از ریگیها(حسین بر )که از نظر نژادی خود را اصالتا از جالق سراوان میدانند، در زمان سردار شریف خان نارویی از بلوچستان به سیستان منتقل شدهاند. از سبزعلی پسری به نام جلائی مشهور است وی مرد ی سرمایه دار و قدرتمندی بوده که شریف آباد را در اختیار داشتهاست و ریگیهای جلائی از اعقاب وی هستند.
تیرههای ریگی
- ریگیهای جلائی – این تیره اکنون درشریف آباد و شهر زابل زندگی میکنند و تعدادی از ریگیهای حسین بر - همراهان رئیس بیگی و وابسته به طایفه سنچولی - در بخش میان کنگی، پشت آب زابل، منطقه شهرکی و نارویی ساکن هستند.
- تیره نتوزی ها-این تیره از گروه مهم و اصیل طایفه ریگی هستند که در منطقه شغالک و شماری نیز در زاهدان سکونت دارند.
- عدهای از ریگیها نیز در ده گزمه، چوتو و جزینک ساکن هستند و حرفه آنان کشاورزی و دامداری میباشد و مسیر ییلاق آنان بیشتر کوههای بلوچستان پاکستان میباشد.
زرهی(در حال حاضر متنی وجودندارد)
سالاری(در حال حاضر متنی وجودندارد)
سرابندی
طایفه سرابندی از طوایف باستانی سیستان است.این طایفه و طایفه شهرکی و برخی طوایف دیگر سیستانی مانند :جر، جهانتیغ، بزی و ... تا زمان تیمور گورکان به نام ممسنی یا ممسنی نخعی نامیده میشدند. تیموراکثریت جمعیت طوایف شهرکی و سرابندی ممسنی را به لرستان و همدان در غرب ایران و عده ای را به سمرقند تبعید کرد، و استفاد از نام ممسنی را برای آنها ممنوع کرد.شهرکی ها و سربندی ها( سرابندی ها بعدی)در چند موج مهاجرت در زمان شاهرخ فرزند تیمور، در دوره صفویه و آخرین بار به دستور نادرشاه از غرب ایران به سیستان برگشتند.شهرت طوایف سیستانی ممسنی به نخعی و انتساب آنها به مالک اشتر نخعی و شهرک مرزبان پارس از پدیده های شگفت است که به روزگار شکست ساسانیان از اعراب مسلمان برمی گردد.
شهرک مرزبان پارس در زمان یزدگرد ساسانی ریاست عشایر پارس را که به کردان پارسی معروف بودند، به عهده داشت.
به گفته مورخین اسلامی شهرک در سواحل خلیج فارس به مقابله بامسلمانان شتافت و پس از نبردی بزرگ همراه با بسیاری از جنگجویان طوایف کردان ( لران )پارسی کشته شد. روایات شفاهی قدیمی ممسنی های سیستانی بیانگر این است که شهرک پهلوانی بی همتا بود در نبردی تن به تن از امام علی شکست خورد و به وی گروید و مسلمان شد.شهرک به دلیل استفاده از نشان اژدها که نماد خاندان رستم بود به شاه اژدها یا مالک اژدر معروف بود.پس از مرگ یزدگرد ساسانی، شماری از جنگجویان ممسنی به عراق و عربستان رفتند و در سپاه امام علی خدمت می کردند و پس از شهادت امام حسین به لشکر مختار و ابراهیم فرزند مالک اشتر نخعی پیوستند. شگفتا که نام و لقب مالک اشتر نخعی همانند مالک اژدر لقب شهرک بود و عنوان پارتی نخرر که بین ممسنی ها به کار می رفت با نام قبیله نخع شباهت داشت.و از همان زمان بین ممسنی ها و نخعی ها هوادار امام علی پیوندهای قومی ایجاد شده است.انتساب طوایف ممسنی ها سیستانی به مالک اشتر نخعی و شهرک زرتشتی ملقب به مالک اژدر ( شاه اژدها)باعث سردرگمی نسب شناسان این طوایف و مورخین محلی سیستانی شده است. ممسنی های استان فارس خود را از تبار رستم زابلی جهان پهلوان ایران می دانند.
ممسنی ها از بازماندگان اتحادیه پارتی سکایی حاکم بر سیستان بودهاندکه در نخستین سال های به قدرت رسیدن پارتیان ( اشکانیان )به استان فارس رفته اند.آتشکده پارتی نوراباد ممسنی معروف به میل اژدها یادگار سکونت خاندان رستم سورن در ممسنی واقع در پارس باستان می باشد.سورنا -سردار معروف اشکانی که ریاست خاندان سورن را بهعهده داشت- علاوه بر فرمانروایی در سیستان، در بخشی از استان فارس که به نام شهرستان ممسنی معروف است املاکی داشت. سورنا بهدلیل محبوبیت در ایران به دستور ارد اشکانی در کمینگاهی در ممسنی فارس کشته شد.شهرستان رستم ممسنی و بخش سورنای آن یادمانهای سورن هادر ممسنی است.شهرک خود از تبار سورن رستم بوده است.از دوران پیش از اسلام تا زمان زندیه بین طوایف ممسنی سیستانی و بلوچ و لر در استان فارس ارتباط وجود داشته است و حکومت قاجار به تحریک استعمارگران اقدامات بسیاری برای سرکوب طوایف ممسنی در فارس و سیستان بلوچستان بعمل آورد.
سرداران سرابندی و شهرکی در زمان حکومت ملوک کیانی سیستان، چندین قرن فرماندهی سپاهیان سیستانی را بهعهده داشتند، و با کمک طوایف بلوچ و براهویی ممسنی دفاع از مرزهای شرقی سرزمین ایران مدیون جانفشانی های آنان بوده است.
تبار شناسی خاندان سرداران سرابندی
- شهرک ممسنی، مالک اژدر ( شاه اژدها )مرزبان فارس در اواخر ساسانیان در سال ۲۸ ق ۶۴۹ میلادی در نبرد با مسلمانان در سواحل خلیج فارس کشته شد.
- اسپهبد گودرز ممسنی از زرتشتیان ممسنی نیای سرداران سرابندی
- امیر مجد الدین سربندی قرن ۸ ش
- امیر علی سربندی قرن ۸ ش
- امیر قنبرخان سربندی ممسنی اواخر صفوی و دوره نادرشاه افشار
- امیر کوچک خان سربندی
- امیر رستم خان سربندی
- امیر غلام شاه خان
- سردار محمدرضاخان اول دوره زندیه و اوایل قاجار
- سردار امیرخان دوره قاجار
- سردار محمدرضاخان دوم حاکم سیستان معاصر محمدشاه و ناصرالدین شاه
- سردار لطفعلی خان فرزند محمدرضاخان
- سردار علی خان خان حسام الملک حاکم سیستان( ۱۸۵۱ تا ۱۸۶۸ )، وی پرچم ایران را بر فراز مقر سرابندی ها در سکوهه برافراشت.
- سردار تاج محمدخان سرابندی حاکم سیستان۱۸۵۸ تا ۱۸۶۷ م( حکومت سرابندی در سیستان با دسیسه انگلیس و خاندان علم بوسیله ناصرالدین شاه منقرض شد)
- سردار پردل خان اواخر قاجار
- سردار محمدرضاخان سرابندی وفات ۱۳۶۵شمسی آخرین چهره نامدار سیستان
- سردار ابراهیم خان پردلی نماینده سیستان در مجلس شورای ملی، وفات ۱۳۸۷ ش
سرحدی
طایفه سرحدی، نام این طایفه برگرفته از مکان زیست آنها یعنی منطقه سرحد سیستان و بلوچستان ایران است که در شمال شهرستان خاش واقع شده است. شغل اصلی این طایفه دامداری بوده که شرایط زیستی آنها ایجاب می کرده است تا به بیشتر به کار دامداری بپردازند و کمتر به کشاورزی روی بیاورند. افراد این طایفه از نظر مشخصات بارز ظاهری دارای قدهای بلند استخوانی، بینی کشیده و دارای لهجه خاصی میباشند که دلالت بر اصالت ریشه دار آنهاست. مردم این طایفه، تیز هوش ونیز تبحر خاصی در امر ردیابی دارند.این خصیصه به دلیل نوع زندگی ومکان زیست آن هابطورفطری و اکتسابی تقویت شده است. که بدون تردید همواره دستخوش حمله وهجوم قبایل ناامن همجوار قرار میگرفته اند. درکتاب احیا الملوک در مورد سرحد چنین بیان شده است. چون ملک را از سپردن وکالت امور سیستان به سلطان احمد گران آمد، ترک ترقون کرده، راهی سرحد شد و دو سال در آنجا ماند وعاقبت به هند رفت.[۱] احمد سلطان مدت هشت سال در سیستان حکومت کرد و همواره سرحدیان با وی جنگیدند تا از حکومت خلع و به جای وی محمد سلطان اولاش اغلی به حکومت رسید. تعدادی ازسرحدیهای سیستان سنی مذهب وشماری نیز شیعه هستند.در سالهای ۵-۱۹۰۳ میلادی حسینا، سیاه مرد، شیردل سرحدی از بزرگان و ریش سفیدان این طایفه بوده اند. در این زمان سرحدیها در روستاههای سیاه مرد، حسین، زینل، لطف ا... و همچنین روستای دیوانه سکونت داشته اند در حالی که تعداد قابل توجهی از آنان در کوهپایههای قائنات و حاشیه پشت دریاچه هامون مستقر بوده و همانند دامداران کوچ کننده، روزگار میگذرانند. در اواخر دوران حکومت زندیه و اوایل دوره قاجاریه، زمانی که دامنه ناامنی به منطقه سرحد رسید، این طایفه ترجیح داد تا به مکانهای امن تری در داخل سیستان کوچ کنند.اما تعداد قابل توجهی نیز به زادگاه اولیه خویش بازگشتند وبا سرسختی تمام در تنازع بقای خویش کوشیدند.
معمرین طایفه، تیرههای وابسته به سرحدی را اینگونه بر می شمارند :
- تیره سرحدی
- تیره یارمحمد زائی
- تیره جنابادی یا جون آبادی
- تیره تمندانی
اکنون طایفه سرحدی در سیستان، از روستای سرحدی تا منطقه شیخ علی و همچنین در اطراف منطقه لوتک پراکنده و اکثر آنان به کار دامداری و کشاورزی مشغول هستند.
سرگزی(در حال حاضر متنی وجودندارد)
سموری(در حال حاضر متنی وجودندارد)
سنچولی
طایفه سنچولی از طایفههای استان سیستان و بلوچستان ایران است.
تاریخچه
از این طایفه شجرهنامه مکتوب و مستندی در دست نمیباشد، بلکه اطلاعات بصورت سینه به سینه به نسل فعلی انتقال یافتهاست.این طایفه خود را از اعقاب سلجوقیان میشمارند و عقیده دارند که زادگاه اولیه اجدادشان جلگه سلجوقیان است و جای این جلگه را پایین تر از خواف که توابع تربت جام کنونی است، مشخص میکنند.
طبق روایت قومی یک رخداد عشقی سبب میشود که جد بزرگ آنها به نام «رئیس» بیگی با وجود داشتن دو زن که هر دو دختر عموهای وی بودند ترک دیار نموده وبه زابل کوچ کند و در آنجا با دختری که در اصل سیستانی بوده آشناشود. پدر دختر با ازدواج وی و دخترش روی خوش نشان نمیدهد و سر سختانه به مخالفت بر میخیزد اما رئیس بیگی با پا فشاری و لجاجت بسیار علیرغم این مخالفت با دختر ازدواج میکند و در محل سنگل یاسرسنگ کنونی که در جنوب غربی کوه خواجه زابل واقع است به کار دامداری مشغول میگردد.
در شرح این ماجرا، سالمندان طایفه همراهانی برای رئیس بیگی ذکر میکنند که پسر عموها و وابستگان وی هستند.حسین بر، سنگ بر، نارو، اختاد محمد، سمسولی و محمد حسنی، شش تن از کسانی بودندکه با رئیس بیگی به سیستان آمدند.
فرزندان حسین بر و سنگ بر امروزه به نام ریگی موسوم اند و یا در طایفه ریگی ادغام شدهاند.از نارو، ناروییها و ازسمسولی، ساسولیها پدید آمدند فرزندان اختاد محمد فعلاً در گرگان ساکن هستند و از محمد حسنی که در آن زمان سردار سپاه یکی از حکام شیراز و با خواهررئیس بیگی ازدواج کرده بود براهوییهای زیر کاری باقی ماندهاند.
در داستان قومی طایفه، رئیس بیگی مرد مقتدری است که در حاشیه کار دامداری موفق به ساختن قلعه مستحکمی(ارگ) در جنوب غربی کوه خواجه میشود که قلعه کوه(ارگی که برروی بلندی قرار دارد) در خاطرهها باقی ماندهاست.
ظاهراً پس از ساختن این قلعهاست که بین ملک کیانی و رئیس بیگی رقابت و در گیری ایجاد میشود و کار به محاصره و گرفتن ارگ(قلعه) میانجامد.
سنچولیها میگویند که کیانی مذکور از رئیس بیگی درخواست مالیات یا حق علفچر میکند. و رئیس به او پیغام میدهد که حاضر است در قبال مالیات شیر تحویلش دهد و در خاتمه چنین پیشنهاد میکند که اگر به امر رضایت دارد، نی جو تعبیه کند تا از درون قلعه و از طریق نی جو، یا لولههای نئین به او شیر تحویل دهد.
این پیشنهاد که در واقع نوعی تحقیر و تمسخر به حساب میآید و کیانی را مصمم به تسخیر قلعه و تادیب رئیس بیگی میکند. اما چون تسخیر قلعه امری مشکل بود، پدر زن رئیس بیگی که کینه ازدواج اجباری دخترش را از یاد نبرده بود دست به کار شده با جمعی از مردان ملک کیانی به هیئت و شکل صیاد و ظاهراً برای فروش پرندگان دریایی به نام «قلک» به پشت دروازه آمده و چون دروازه گشوده شد با تفنگهای فیتیلهای قلعه را تصرف کردند.
تصرف ارگ به قیمت جدائی رئیس بیگی از همسرش تمام شد و پسر خود را که محمد قاسم نام داشت از این زن گرفت .
سنچولیها که طایفه خود را از باز ماندگان بلا فصل سلجوقیان میدانند پس از ورود به ایران در دو ناحیه خراسان و کرمان متمرکز میشوند که طایفه مذکور از بازماندگان سلاجقه کرمان هستند.
با توجه به تشابه سازمان دهی قومی دو طایفه سنچولی و جهان تیغ که هر دو دارای امیر و سر کردهای به نام دهباشی بودهاند و نظر به خصلت ستیزه جوئی مشترک آنها، تردیدی وجود ندارد که هر دو طایفه از همان جنگ جویانی بودهاند که ملوک کیانی سیستان به خاطر طوایف سیستانی که مورد هجوم و تجاوز بیگانگان قرارگرفته بودند، ناگزیر به سیستان دعوت نمایند و از وجودشان در جنگها و یا دفاع از موقعیت خویش استفاده کنند.
این موضوع را جی .پی.تیت به عنوان دلیل مهاجرت برخی از طوایف غیر بومی به سیستان ذکر کردهاست.
دلیل یا سند روشنی برای ریشه نژادی سنچولی هااز تیرهای موجود در جلگهٔ سلجوقی که امروزه به نامهای سنگچولی، سلجوقی، تقدیسی، اسکندری و تیموری در پایین خواف زندگی میکند وجود ندارد. بنابر این پذیرفتن این قضیه که ریشه نژادی سنچولیها از سلاجقه کرمان بدانیم چندان نامعقول به نظر نمیرسد.
این مطلبی است که در گفتار برخی از معمرین مطلع قوم نیز مورد تایید قرار میگیرد.
با این حساب تردیدی باقی نمیماند که حرکت قومی و جمعی تیرهای از سلاجقه کرمان در یک دوره ناامن به جانب خراسان که از طریق سیستان صورت گرفتهاست سبب شده تا جمعی در سیستان باقی بمانند و دیگران به راه خود ادامه دهند تا در محل جلگه سلجوقیان با رفاه بیشتر روزگار بگذرانند.
تیرههای طایفه
- امروزه از نوادگان رئیس بیگی تیرهای خوشداد، حسین اختاد(خداداد) یا حسین دینار، صدیف و محمد قاسمی و رضایی وجود دارند.
از نظر اسمی یا از نظر محل سکونت سنچولیهای سیستان به پنج تیره(شاخه) زیر تقسیم میشوند :
- تیره سیک (سیک چولی یا سنچولی) ساکنین طلایی زابل
- تیره ملک جعفریها ساکنین ده سنچولی شیب آب تا منطقهٔ میان کنگی زابل
- تیره سرگل ساکنین قریه گوری و توابع سیستان
- تیره دو کله که قومیت با صدیف دارند در میان کنگی و برخی از جاهای دیگر سیستان پراکندهاند.
- تیره رضایی که قبلاً در قریه ریگ آب زابل و بعد از آن درشهرزابل، زاهدان، شهرستان سرخس و نواحی شمالی ایران (ترکمن صحرا) نقل مکان نمودهاند.